مه آسا

ساخت وبلاگ
کلی حرف زد که شما بد متوجه شدید .بد حرف من رو انتقال دادن .مشخص بود داره دروغ میگه ...گفتم تا پروسه اداری جابجاییم انجام بشه اجبارا اینجا هستم و کار میکنم ...امروز رفتم پیگیر درخواستم شدم ...گفت من با رئیس اصلیتون صحبت کردم میگه من خبر ندارم ..قراری برای جابجایی ایشون نداشتیم ما (بیشرفا مثل سگ دروغ میگن چون کل تصمیم گیریش با خودشون بوده و حالا که تو کل اداره موضوع پیچیده و همه با تعجب ازش حرف میزنن افتادن به درست کردن و لاپوشونی قضیه ) .گفت برو با خودش صحبت کن .رفتم ..برخلاف همیشه فوری بهم وقت داد تا برم اتاقش و صحبت کنم ...کلی باهام صحبت کرد و منم کلی جوابش رو دادم ..هر چقدر گفت زود تصمیم نگیر گفتم من دیگه شرایط روحی که بخوام تو این حوزه بمونم رو ندارم .میخوام حال و هوام کلهم عوض بشه ..‌‌حالا منتظرم ببینم محترمانه از هم خداحافظی کنیم (رفتنم رو تائید کنه ) یا سنگ روی یخشون کنم و کلهم ول کنم برم ...خدا رو شکر میکنم که به خاطر پستم هیچ غلطی نمیتونن بکنن وگرنه تا حالا کلی زجرم داده بودن مه آسا...
ما را در سایت مه آسا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : brghd29 بازدید : 74 تاريخ : پنجشنبه 4 اسفند 1401 ساعت: 16:46

دیشب داشتم ظرف میشستم .در حین فکر کردن و ظرف شستن بودم که دستم رو بریدم به بدترین شکل ممکن ( لیوان ترک داشت و من ندیده بودم ..وقت شستن از همونجای ترک خورده شکست و دستم رو برید ).خودم دیدم که چقدر بد بریده شده و مطمئنا باید بخیه بخوره .به سرعت رفتیم درمونگاه و ۶ تا بخیه ی ناقابل به دست راستم دوخته شد.دیگه کارهای خونه و روزمره رو به سختی انجام میدم .بنده خدا همسرجان باید یه دو هفته قبول زحمت کنه :))))

مه آسا...
ما را در سایت مه آسا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : brghd29 بازدید : 86 تاريخ : پنجشنبه 4 اسفند 1401 ساعت: 16:46

خب خب ...اصلا نمیدونم چرا یهویی این تصمیم رو گرفتم ...وقت گرفتم و رفتم هم بوتاکس کردم هم ژل لب زدم .الان سه دوزی گذشته و هنوز لبهام ورم داره .

همسرم راضیه و میگه قشنگ شده ...حالا ورمش بخوابه ببینم چی میشم

راستی یادم رفت بگم همسرجان زحمت کشیدند و وقتی دیدن با گوسی قدیمیم دارم زجر میکشم بصورت خودجوش رفتن و برام یه گوشی خرید .دستش درد نکنه

مه آسا...
ما را در سایت مه آسا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : brghd29 بازدید : 71 تاريخ : پنجشنبه 4 اسفند 1401 ساعت: 16:46